سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقطه سر خط


ساعت 6:35 عصر چهارشنبه 86/12/22

در حالی دارم این یاداشتو می گذارم که فردا امتحان ریاضی 2 دارم هیچیم نخوندم...اما نمی دونم چرا حالم نمیشه درس بخونم....یه سری گزینه هست اما نمی دونم کدومشه به نظر شما کدومشه؟

1-شیرازیم
2-خدا پدر حذف نهایی رو بیامرزه
3-جیک جیک مسونت بود فکر زمستونت بود
4-می خوام تغییر رشته بدم برم معماری
5-بیخیال عمو حال داریا
6-هر دو

7-هر سه


¤ نویسنده: احسان

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:28 صبح شنبه 86/12/18

حتما تا حالا اون شعر زیبای مولوی رو در مورد چوپان و موسی شنیدین،ها...چی نشنیدین...بابا همون چوپانه که از دید خودش تصبیح خدا می گفت، موسی بهش گفت: کارت اشتباه است، ندا آمد که هر کس از ظن خود شد یار من ،موسی چی کارش داری بنده خودمه دوست داره اینجوری تصبیح بگه(البته این یه کم خودمونی بود)به هر حال به نظر من اینجا رو مولانا اومده که راه نیاد با ما !اخه کی گفته هر کس از ظن خود شد یار من!مگه شهر حرته!دنیا صاحب داره!مولانا یه چی گفته بقیه هم زود سوء استفاده می کنند!و من هم به یکی از این انواع سوئ استفاده کار دارم که بد جوری عصبیم می کنه.....عزاداری امام حسین!!!......

دیگه شورشو در آوردن هر غلطی که دلشون می خواد به اسم عزاداری می کنن طرف 12 ماه سال نمی دونه نماز روزه چیه انچنان یقه ای برای امام حسین جر می ده که بیا و ببین....یا بدتر از او طرف 3 ساعت تمام خودشو می زنه از حسینیه که اومد بیرون یه راست میره عفیف اباد(یه مکانیه تو شیراز که با اسمش پارادوکس داره)بعدم که بهشون می گی میگن عشق حسینه(بخوره تو سرتون)میگن ما سگ در خونتیم حسین(حالا یکی به این گاگولا بفهمونه امام حسین خواست ادمتون کنه نکه سگ بشید)دیگه اوضاع انقدر خرابه که دسته سینه زنی ارم رو نیروی انتظامی میبنده(اخه بیشتر شبیهه روز ولنتاین بود)امام حسین شده لباس یه مراسم 11 روزه، از تو صندوق سالی یه بار میارنش بیرون.وای به ما اگه خدا برمون غضب کنه(که به نظر من کرده چون همه عین گرگ افتادن به جون هم.)


¤ نویسنده: احسان

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:53 صبح چهارشنبه 86/12/15

چند وقته ذهنم خیلی مشغوله....یه سوال برام پیش اومده...حتما در مورد تحصن دانشگاه شیراز شنیدین!؟!به نظر شما این تحصن چه نکات مثبت منفی داشته؟؟؟در ضمن اگه در موردش سوال داشتین خوشحال میشم جواب بدم چون من خودم...

یک دانشجو:به شیوه ی عمل اعتراض داریم


¤ نویسنده: احسان

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:43 عصر شنبه 86/12/11

چند روز پیش خبر فوت پدر بزرگ یکی از بهترین دوستامو شنیدم ،خیلی ناراحت شدم راستشو بخواهید نه به خاطر پدر بزرگش بلکه به خاطر خودش که می دونم چه گوهری شو از دست داده،به قول دکتر الهی قمشه ای ما برای خودمون ناراحتیم که گوهری  رو از دست دادیم مگر نه گوهر که به اصلش بازگشت،به هر حال به این دلیل توی این پست شعری رو می نویسم که اخرین سروده مولوی در بستر بیماری بوده که به پسرش گفته:

رو سر بنه به بنه به بالین تنها مرا رها کن         ترک منه خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها       خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

ماییم و اب دیده در کنج غم خزیده          بر اب دیده ما صد جای اسیا کن

خیره کشیست مارا دارد دلی چو خارا      بکشد کسش نگوید تدبیر خون بها کن
بر شاه خوب رویان واجب وفا نباشد        ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد       پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

امیدوارم همیشه سر بلند باشید 


¤ نویسنده: احسان

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:34 عصر شنبه 86/12/11

حالا که دانشگاه این همه طرفدار داره این پستو به دانشگاه اختصاص میدیم،در این پست راه های شناسایی یک صفری از سال بالایی ها توضیح داده می شود که اگه شما راه های دیگه ای بلدید خوشحال می شم بگید اما اونهایی که من بلدم اینهاست:

1-هفته اول می ره سر کلاس ها.(عین خوشحالا)

2-هفته اخر هم میره سر کلاس ها.(البته این بار نه مثل خوشحالا)

3- بعد 20 دقیقه که استاد نمی یاد پا نمیشه بره.

4-اگه استاد نیومد میره تو بخش دنبالش!!!!!!(وای این دیگه تهش است که حتی خود سال صفریام خجالت می کشن)

5-خیلی توی ک... است(در صورت نیاز به توضیح بیشتر با 118 تماس بگیرید).

6-دنبال دفتر بخش ،دفتر اموزش،اتاق استاد مشاور و.....می گردن(این یکی خیلی مهمه و تا حالا مثال نقض نداشته)

7-در مکان های عمومی هرهر کر کر شون هواست.

8-خیلی دنبال گریدر میدوند.

9-در اموری که باید دخالت کنند نمی کنند و در اموری که نباید دخالت کنند سرک می کشند.(اینم به خاطر همون مورد 5 است.)

10-با سامسونت میان دانشگاه اونم سامسونت اک بند.

در صورت مشاهده این علائم در یک دانشجو شک نکنید یا سال صفری است یا چند سال است که صفری مانده.ّ


¤ نویسنده: احسان

نوشته های دیگران ( )

ساعت 5:10 عصر پنج شنبه 86/12/9

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت          امدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
توی این پست می خوام در مورد عشق در شعر و تصنیف های ایران حرف بزنم.اگه دوران شعر فارسی رو به 4 دوران قبل از مشروطه،از مشروطه تا انقلاب،20 سال ابتدایی انقلاب و اکنون تقسیم کنیم سیر عجیب قریب عشق و عاشقی رو خوب می بینیم:

قبل از مشروطه:عاشق همه نیاز است و معشوق همه ناز:
وان دفعه گفتنت که برو شه به خانه نیست      وان نازو بازو تندی دربانم ارزوست

،عاشق به عشق خود قانع است و در انتظار گوشه چشمی از طرف یار که هرچه یار بیشتر ناز می  کند عاشق بر عشق خود پایدار تر میشود و این بی اعتنایی را مایه خرسندی خود میداند:
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو                      ان گفتنت که بیش مرنجانم ارزوست
گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت          گفتا چه کار داری گفتم مها سلامت
در واقع از ویژگی های معشوق بی وفایی اوست تا جایی که عشق به درد تبدیل می شود چون عاشق هیچ گاه به مراد دل نمی رسد.
 دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد             پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن
عاشق فقط معشوق را می بیند و دنیایی بدون او را نمی خواهد و دنیا را در وجود محبوب می یابد
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود       داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود 

جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی           اب زلال من تویی بی تو به سر نمی شود

گر تو نباشی یار من گشته خراب کار من             مونس و غم گسار من بی تو به سر نمی شود

.و اگر زمانی یار به عاشق خود نگاهی اندازد انچنان عاشق از خود بی خود می شود که:

برون شو ای غم از سینه که لطف یار می اید         تو هم ای دل ز من گم شو که ان دلدار می اید

مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید          که کفر از شرم یار من مسلمان وار می اید

برو ای شکر کین نعمت ز حد شکر بیرون شد          نخواهم صبر گر چه او گهی هم کار می اید

تا جایی این عشق وجود شاعر را فرا می گیرد که دیگر نمیتواند ان را درک کند و بفهمد که این دیوانگی از کجاست:

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت            امدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم            گفت ان چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد             گفت می باش چنین زیرو زبر هیچ مگو

ادامه دارد...............    


¤ نویسنده: احسان

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:46 صبح سه شنبه 86/11/30

دف

دف سازی ایرانی(اونم 100درصد)است که اگر به پیشینه آن توجه کنید در می یابید که این ساز اصالتا از دایره گرفته شده است(اساتید داد و بی داد نکنید این دایره دایره عربی نیست)دایره سازی است که در خراسان نواخته می شود شکل ظاهری آن کوچک تر از دف است و آن را مثل تنبک می نوازند و در واقع تنبک و دف از روی این ساز گرفته شده است و دایره عربی بعد ها از روی دف ساخته شده است(گرچه عرب ها معتقد هستند همش از روی دایره عربی ساخته شده)خود دف شامل چوبی خمیده شده است که جنس آن در صدای دف تاثیری ندارد و صرفا استقامت آن مد نظر است در صدای دف سه عامل ماثر است که به ترتیب کم اهمیتی:

1-گرد بودن کامل چوب و قالب دف

2-جنس پوست دف:بهترین نوع پوست دف از جنس پوست آهو است که بسیار نایاب می باشد،و قیمت پایه آن از 800 هزار تومان به بالا است(من یکیشو دارم جرئت نمی کنم باهاش ساز بزنم اخه میترسم پاره بشه)از پوست های دیگر می توان به پوست کره،بره،گوسفندو....اشاره کرد اما در این دور و زمانه پوست طلقی به دلیل ارزانی و نداشتن مشکلات شل شددن ژوست در سرما طرفداران زیادی پیدا کرده از ویزگی های این نوع طلق ها این است که صدای آن ها با مرور زمان بهتر می شود(خودم یدونه 4 سالشو دارم صداش فوق العلده است)

3-نوازنده:تفکر عامه بر این ست که اموختن دف ساده می باشد از جهاتی این تفکر درست است زیرا کل تکنیک های دف از 10 تا فزونی نمی یابد که ان را می توان در عرض 6 ماه به طور کامل آموخت.اما دف نوازی دقیقا مانند ویالون نوازی است که صدای ساز را باید درست در آوری متاسفانه این روزها کم شده اند آنانی که دف مینوازند و عموما همه دف میزنند(بهتر بگم دف را می زنند)به ول استاد بی رقیب دف استاد کامکار دف زدنی خوب است که دستت به دف نخورد.

کاربرد عمومی دف در موسیقی نگه داشتن ریتم و تنظیم آن در هنگامی است که چند ساز با هم می نوازند در واقع دف موسیقی متن اهنگ است(این که گفتم رو خودمم نفهمیدم.)دف در دو نوازی نیز کاربرد فراوان دارد از جمله دو نوازی دف و رباب ،دف و تار،دف و تنبور(این اخریش فوق العادس) 


¤ نویسنده: احسان

نوشته های دیگران ( )

   1   2      >
3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: یاران امروز::
12
:: اشنایان دیروز::
15
:: همراهان همیشگی::
57975

:: اینم منم::

نقطه سر خط


:: لینک به وبلاگ ::

نقطه سر خط

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

رادیو جوان[20] . شعر و موسیقی[3] . کتاب .

:: آرشیو ::

هین سخن تازه بگو.....
بهار 1387
زمستان 1386

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

وبلاگ کانون فیلم و سینمای دانشگاه شیراز
سیماب
ه نام تنها پناه بی پناهان دیار سرنوشت
گفته های پنهان
پارازیت
سایت طرفداران دارن شان
سایت رادیو جوان

:: لوگوی دوستان من::


اولین سایت فارسی

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::